یاد آن روزها بخیر

یاد آن روزها بخیر
اقتصادمان کوپنی بود وبا گرفتن سهمیه قند ، شکر،برنج و.... ایام زندگی را می گذراندیم ولی صفا وصمیمیت در خانه هایمان موج می زد، منیتی در کار نبود از زندگی پرزرق وبرق امروز خبری نبود وسادگی زیباترین واژه درگفتار وکردارمان بود. شب نشینی های شب های طولانی زمستان و آن قصه های شیرین بزرگان یادش بخیر.در مهمانی هایمان اثری از تجملات نبود ودر کنار هم خوش می گذراندیم . احترام به بزرگان ، اقوام ، معلمان جایگاه مناسبی داشت وهمیشه حرمت ها نگه داشته می شد . دیدارهایمان با اقوام نزدیک ،سالیانه نبود واز کنارهم بودن لذت می بردیم. از رفتن به منزل عمو، دایی و....ابایی نداشتیم ودر کنار عمو زاده هاو....بزرگ وبزرگترمی شدیم با هم بودن معنای زیبای زندگی را درک می کردیم وگذر ایام تند وسریع بود. آری ! به داشته هایمان قناعت می کردیم وامید به او(خدا) فردایمان را می دیدیم. یاد آن روزها بخیر!